لوالوا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

niniyemamanlena

شنیدن صدای قلب کوچولوت

خبر ای خبر من بلااخره صدای قلبت رو شنیدم عزیزم خیلی تند بود و خیلی دلنشین فکر کنم تازه این موقع ست که ادم میفهمه یه موجوده دیگه تو وجودش هست خدایا شکرت برای این نعمت بزرگ .عزیزم دکتر گفت ٢کیلو وزن کم کردم کلی هم دعوام کرد برام قرص نوشت ولی خداروشکر حالتو خوب بود و سونو برا٤شنبه١٢بهمن دارم که جوابشو باید بدم به دکتر تا از سلامتت باخبربشه فعلا که خداروشکر همه چیز داره خوب پیش میره خداکنه تا اخرش همینجوری باشه . دوباره جمعه با بابات رفتیم کلی چیز خوشکل برات دیدم منتظرم معلوم بشه که پسملی یادخمل اونوقت کلی چیز برات بخرم وای مامان یه لباس هایی دیدم همه رو زیرنظر گرفتم که برات بگیرم .راستی مامان یه کوچولو دلش سفت شده باباتم فکر میکنه این توی...
9 بهمن 1390

ورود به 12هفتگی

سلام نی نیه من امروز ١١هفتش تمام شد و وارد ١٢هفته شد و امید به خدا با تمام شدن این هفته خطر از دست دادن نی نیم کم میشه و وارد ماه٤میشم و یه دوره جدید که نمیدونم چه احساسی داره .....از همه مامان ها می خوام  که برای ما دعا کنن. ...
5 بهمن 1390

ورود به 11هفتگی

سلام خوشملم ورد به ١١هفتگیت مبارک امروز ١٠هفتت تمام شد وارد١١هفته شدی به امیده خدا که این هفته ها به خوبی وخوشی وسلامتی بگذره و نی نیه خوبم سالم به دنیا بیاد دوست دارم عزیزم ...
28 دی 1390

حسابی ترسیدم

سلام جیجل مامان این دوروز حسابی منو باباتو ترسوندی تو پست قبلی نوشته بودم که چند روزه حالت تهوع هام برطرف شده یه دفعه به ذهنم رسید که نکنه طوری شده واسترس تمام جونمو گرفته بود بیچاره استرسو به باباتم منتقل کردم خلاصه دیگه هر کاری میکردم از این فکر بیام بیرون نمی شد زنگ زدم به دکتر گفت برو سونو بده اون شنبه هم که تعطیل بود مجبور شدم صبر کنم تا فرداش ولی خدا میدونه که خیلی سخت گذشت فرداش رفتم سونو بااسترس زیاد خوابیدم بعد دکتر گفت اینم بچت میبینیش؟عزیزم الهی فدات شم که اینقدر از دفعه قبل بزرگتر شده بودی قلب قشنگتم که نرمال داشت میزد و همه چی خوب بود خداروشکر اندازتم٢٧mmبود و  گفت هیچ مشکلی نداری   (خدایا شکرت) اومدم به باباتم ...
26 دی 1390

مامان مریض

سلام عزیز جونی عشق مامان ببخشید که خیلی وقته بهت سرنزدم اخه مامان بدجوری مریض بود به خاطر توهم که دارو نمی تونستم بخورم برا همین خیلی سخت گذشت گرچه که هنوزم ته مریضیم مونده ولی بازم خداروشکر مامانت 1هفته سره کار نرفت وموند خونه حسابی استراحت کرد بیچاره باباتم همش گیر من بود وهمه زحمت های خونه با اون بود از یه طرف دندونم ابسه کرده وخیلی نگرانه توهستم که مبادا عفونت برات ضرری نداشته باشه ازطرفه دیگه که هنوزم تو از غذا بدت میاد و میگی غذا نخور منم مجبورم حرفت رو گوش بدم خلاصه این 10روزه خیلی سخت گذشت امروزم بعد از 1هفته اومدم سرکار ولی بازم حالم خیلی بده ..... چندروز پیش که 8هفتت تمام شد رفتم دکتر که ازمایش هام رودید وگفت خوبه وسونو رو برا...
20 دی 1390

احساس خوب

امروز احساس خیلی خوبی دارم حالت تهوع هام انگار داره از بین میره اگه اینجوری باشه که خیلی خوش شانسم که اینقدر زود خوب شدم الان ٢روزه که غذام رو بهتر می خورم .دیگه واقعا بی تابم برای شنیدن صدای قلب کوچولوت یه کم هم کنجکاوم برای تعیین جنسیت که خدا میدونه برام هیچ فرقی نداره (قسم میخورم)فقط می خوام که سالم باشی اگه دختر باشی که وای همدم مادر میشی و لوس بابایی اگه پسر بشی که رفیق بابا وهمه چیز مامان وشیطون که خیلی دوست دارم ماشین بازیتو ببینم و اینکه مثل بابات عاشق فوتبال بشی که زیاد به نفع من نیست چون دیگه ٢تایی تون رو نمی بینم خلاصه هر چی که باشی عاشقتم و دوست دارم و خدارو به بزرگواری و رحمتش و عظمتش قسم میدم که سالم باشی .امروز فکر میکنم این...
20 دی 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به niniyemamanlena می باشد