مامان مریض
سلام عزیز جونی عشق مامان ببخشید که خیلی وقته بهت سرنزدم اخه مامان بدجوری مریض بود به خاطر توهم که دارو نمی تونستم بخورم برا همین خیلی سخت گذشت گرچه که هنوزم ته مریضیم مونده ولی بازم خداروشکر مامانت 1هفته سره کار نرفت وموند خونه حسابی استراحت کرد بیچاره باباتم همش گیر من بود وهمه زحمت های خونه با اون بود از یه طرف دندونم ابسه کرده وخیلی نگرانه توهستم که مبادا عفونت برات ضرری نداشته باشه ازطرفه دیگه که هنوزم تو از غذا بدت میاد و میگی غذا نخور منم مجبورم حرفت رو گوش بدمخلاصه این 10روزه خیلی سخت گذشت امروزم بعد از 1هفته اومدم سرکار ولی بازم حالم خیلی بده .....
چندروز پیش که 8هفتت تمام شد رفتم دکتر که ازمایش هام رودید وگفت خوبه وسونو رو برا 11هفتگی نوشت تا برم صدای قشنگ قلبت رو بشنوم اخه با دستگاهه خودش نتونست بشنوه گفت هنوز زوده .باشه مامان بازم صبر می کنه