ورودبه17هفتگی
سلام دخترم (وای چه حسه خوبیه وقتی میگی دخترم)دیروز وارد١٧هفته شدی ولی وقت نشد که بیام بنویسم ببخشید گلم.عزیز مادر دیروز داشتم ناهار می خوردم (ماکارونی)که اولین تکونت رو حس کردم سمت چپم مثل نبض ولی قوی تر زد وای جانمی بابات گفت فکر کنم ماکارونی قویه و دخترم تکون خورده شیطون مامانی خیلی خوشحالم کردی نصفه شب بود که بیدار شدم ودوباره تکونت رو حس کردم اخه دخملی تو اون موقع باید خواب باشی داشتی چکار میکردی مامانی فکر کنم بی خواب شده بودیها.دخملی دیگه لباسام برام تنگ شده تو خیابون در به در دنبال لباس گشاد میگشتم که همشون خیلی بد بودن و به سلیقه من نمی خوردن دیگه همه مامانت رو بایه تیپه جدید میبینن که اصلا با میل خودم نیست ولی مهم نیست چون من دارم با خودم یه دخمل خوب رو حمل میکنم و دیگه تیپ مهم نیست ان شالله وقتی به دنیا اومدی دوباره عوض میشم البته زیاد مطمئن نیستم.