ما اومدیم
سلام ما بلاخره بعد از یه مدت طولانی اومدیم فقط می تونم از ماجرای به دنیا اومدنت به بعد تعریف کنم ..... بیمارستان صبح روز11/5/91 من وبابایی ومامان ها به بیمارستان قائم کرج رفتیم مامانت اصلا نمی ترسیدا نه دروغ چرا خیلی ترسیده بودم اخه مامانی تا حالا بیمارستان بستری نشده بود خلاصه بلاخره نوبتم شد رفتم داخل البته نشد که خداحافظی کنم ولی خیلی ترسیده بودم فقط دیدن تو ترسم رو کم می کرد وارد اتاق عمل که شدم ترسم ریخته بود بعدم که بی هوش شدم .وقتی که به هوش اومدم فقط دردرو حس میکردم ویادم نبود که کجام و چی شده بعد از چند دقیقه ناخوداگاه گفتم بچم کو............تا از ریکاوری اومدم بابات رو دیدم که خوشحال اومد سمتم و منم ازش خواهش می کرد...
نویسنده :
mamanlena
13:38