دومین پست سال 91
خلاصه مسافرت ما خیلی خوب بود و خوش گذشت و به سلامتی برگشتیم خونه حالا جدا از اینکه خیلی هم خسته شدم ولی فکر کنم این اخرین سفر من وباباییت تنها بود به خاطر همین برامون خیلی خاطره انگیز میشه .منم که بعداز تعطیلات کارمو شروع کردم و نمی دونم که قراره تا کی بیام سرکار ولی امیدوارم هرچی زودتر برم مرخصی چون خیلی نگران دخملی هستم و میخوام استراحت داشته باشم که دخملم به موقع بیاد دیروز رفتم تو٢٣هفته وای خدا جونم چه قدر داره زود میگذره از یه طرف دوست دارم زود بگذره که تو بیای پیشم ازیه طرف دوست دارم قدر این روزها رو که تو دلمی تو وجودمی رو بدونم چون می دونم دیگه هیچ وقت اینقدر به من نزدیک نیستی از خدا می خوام که به موقع وسالم بیای که این ارزوی همه مامانا وباباها برای نی نیه تو راهیشونه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی